یادداشت | "صدور انقلاب" توهمی فانتزی یا تفکری واقعی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، در دهه 1340 نهضت آزادی با بهره گیری از اندیشههای مهندس بازرگان مبتنی بر سیاست گام به گام، مشی مبارزاتی خود را در مواجهه با رژیم منحوس پهلوی آغاز کرد. ایدئولوگ این جریان پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان اولین نخست وزیر نظام جمهوری اسلامی تعیین شد؛ اما به خاطر التقاط فکری و اندیشهای که در رهبر این جریان از چندین دهه شکل و پرورش یافته بود نتوانست مفاهیم متعالی و رسالت انقلاب اسلامی را درک کندبه ناچار به اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی تبدیل گردید و عملا آرمانهای انقلابی نظام را که فراتر از ذهنیت مشوب بازرگان بودند به توهم انقلابیون (فانتزی انقلاب) تعبیر کرد. یکی از مولفههایی که رهبران انقلاب به دنبال آن بودند موضوع صدور انقلاب اسلامی بود؛ چنین شاخصهای در اندیشه انقلابیون به این معنا نبود که در کشورهای دیگر دخالت کنند و حق حاکمیت آنها را زیر سوال ببرند؛ بلکه اساس صدور انقلاب اسلامی، مبتنی بر نفی فرهنگ و ارزشهای مادی، توطئهها و کجرویهایی که در سایر جوامع حاکم شده بود، تلقی میشد. در حقیقت نوعی احساس مسئولیت در برابر جامعه جهانی به شمار میآمد. ماهیت این تفکر بر نفی ظلم و ظلم پذیری، سلطه و سلطه گری و برخورد منفعلانه در جامعه جهانی بود. بر این اساس مخاطب انقلاب اسلامی در واقع ملتها بودند.[1]
اما جریان نهضت آزادی چنین تفکری را به عنوان «فانتزی انقلاب» مطرح کرد و تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامی را بر مبنای برداشتی اینگونه تحلیل میکردند در چنین چارچوبی است که عامل جنگ را نتيجه اجتنابناپذير اتخاذ سياست صدور انقلاب، توسط نظام جمهوري اسلامي بیان می کردند[2] و تاکید داشتند در افتادن با استکبار و الحاد، برانداختن امپرياليسم و ابرقدرتهاي سرمايهداري، ريشهکن کردن فتنه و فساد در صحنه بينالمللي بهعنوان صدور انقلاب و بسط اسلام باعث شده، جنگ خانمانسوز با خونسردي و سربلندي پذيرفته شود.[3]
این جریان با تمسک به آیه شریفه «وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ»[4] سیاست صدور انقلاب را محکوم کردند[5] و حضرت امام را از سیره رسول لله(ص) خارج دانستند[6] و خطاب به ایشان می گویند: «چطور به خود حق داديد با قبول خونريزي ها و خرابي ها درصدد صدور حاکميت اسلام برآييد. درحاليکه خداوند عمل به اسلام را خواسته است نه احياي اسلام از طريق الزام ديگران به اجراي آن». هدفي که نهايتش، تسليم و استعفاي صدام بود اوج گرفته و رفتن به کربلا، تصرف بغداد، ايجاد انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي در عراق، جهش از بغداد به بيتالمقدس، آزادسازي قدس و فلسطينيها، نابود ساختن اسرائيل، انقلاب اسلامي در عربستان سعودي، مصر و ساير کشورهاي مسلمان و بالاخره سرنگوني نظام الحادي امپرياليستي آمريکا با ساير دولتها و ابرقدرتها را در برگرفته است. هر چند بهاي اينها، نابودي ايران و به آتش کشيدن جهان باشد.[7]
این جریان با چنین ادبیاتی در دهه 1360 سیاستگذاریهای نظام را در بعد بین المللی برخاسته از روحیه تهاجم انقلابیون دانستند که در توهم نجات بشریت سیر می کنند در حالی که این رفتار دخالت در کشورهای دیگران محسوب میشود. رجوع به بیانیههای نهضت آزادی در این دهه حاکی از نوع نگرش این طیف می باشد به عنوان نمونه می توان رجوع کرد به بیانیه هایی هچون «پايان عادلانه جنگ بيپايان»، «پيام نهضت آزادي به رهبر انقلاب اسلامي ايران»، «تجربه دهساله انقلاب اسلامي ايران»، «توضيحاتي پيرامون مذاکره، آتشبس، صلح»، «فريادي در گلو»، «هشدار پيرامون تداوم جنگ خانمانسوز».
تمامی این بیانیه ها و بسیاری دیگر، ضمن محکوم کردن نظام جمهوری اسلامی و اهانت به رهبر انقلاب، سیاست «صدور انقلاب اسلامی» را تنها توهم فکری انقلابیون میدانستند که در هر انقلابی رخ خواهد داد به زعم رهبران این جریان پس از پيروزي و استقرار هر نظام جديدی شور و هيجان مردم، آنچنان است که انقلابيون درصدد صدور انقلاب خود به ساير کشورها بر خواهند آمد.[8]
اما امروزه پس از گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی ایران شاهد هستیم که این انقلاب، مبتنی بر اندیشه اسلام سیاسی، علیرغم فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب و شرق در تحدید این تفکر، توانسته است جوامع گوناگونی را با تاسی از تفکر حاکم بر انقلاب اسلامی در مسیر بازیابی «هویت اسلامی» خویش قرار داده و ملتها را از استعمار و استبداد رهایی بخشد.
همانگونه که شهید مطهری در کتاب «نهضتهای صدساله اخیر» بر این امر تاکید کرده که مسلمانان پس از یک دوره از فروخفتگی و از هم پاشیدگی ذهنی بار دیگر در جستجوی «هویت اسلامی» خود در برابر غرب سرمایهدار و شرق کمونیستی برآمدند.[9] همچنین مقام معظم رهبری از جمله عوامل بیداری اسلامی را بازیابی «عزت» و «کرامت انسانی» برشمردند.[10]
افزون بر اینکه مسئله بازگشت به تعالیم دینی و هویت اسلامی، از سوی نخبگان جوامع مسلمان در دوران معاصر به خصوص پس از آغاز دوران استعمار در جوامع اسلامی و مواجهه با فرهنگ و تمدن غرب دنبال شده؛ اما بی تردید میتوان اذعان داشت انقلاب اسلامی در جنبشهای اسلامی معاصر بسیار تاثیر گذار بوده است. در واقع «انقلاب (اسلامی) نقشی اساسی را در تزریق اعتماد به نفس به مسلمانان، فارغ از ملیت و نگرش سیاسی آنها داشته است.»[11] آنچنان که بیان شده است نباید انقلاب اسلامی را یک جریان محدود انقلابی در قالب انقلاب شیعی قلمداد کرد؛ بلکه این انقلاب سبب گردید اسلام سیاسی به عنوان یک ایدئولوژی پویا در منطقه مطرح شود و حکومت جمهوری اسلامی به عنوان الگویی برای جریانهای اسلامخواه مبدل گردد.[12] به گفته راشد الغنوشی رهبر حزب اسلامگرای «النهضه تونس»، «انقلاب اسلامی ایران و حضرت امام خمینی (ره) نمایانگر تحولی بزرگ در سطح بین المللی و منطقه بوده که حق پدیدهای به این گستردگی را نمیتوان با سخنانی کوتاه ادا کرد.»[13]
علاوه بر اینکه متفکران و نخبگان اسلامی و مدافع جمهوری اسلامی بر این امر تاکید دارند که انقلاب اسلامی توانسته است رسالت خود را در خصوص صدور انقلاب و بیداری اسلامی به ثمر رساند؛ شاهد این هستیم که مورخان و استراتژیستهای غربی نیز بر نقش فرامنطقهای انقلاب اسلامی اعتراف دارند؛ از جمله آنها میتوان به برنارد لوئیس اشاره کرد؛ ایشان در مقدمه کتاب «پیامبر و فرعون» نوشته است جریان اسلامگرا در تعاملات بین المللی پس از پیروزی انقلاب در ایران از رشد فزایندهای برخوردار گردیده است.[14] همچنین اسپوزیتو مهمترین تأثیر انقلاب ایران بر جهان اسلامی را در سطح افکار و ایدئولوژی میداند و معتقد است نسل مسلمان پس از انقلاب اسلامی در سراسر جهان پذیرفتند که اسلام برای اصلاح سیاسی و اجتماعی برنامه دارد.[15] چنین ادبیاتی در آثار دکمجیان، بابی سعید و... نیز قابل مشاهده است.
با توجه به آنچه بیان شد کاملا مشخص است آرمانی که رهبران انقلاب اسلامی پس از پیروزی و ایجاد نظام سیاسی مبتنی بر اندیشه اسلامی داشتند نه تنها آرمانی دور از دسترس و «فانتزی انقلاب» قلمداد نمیگردید، بلکه کاملا واقعگرایانه و به دور از احساسات، مبتنی بر یک نظام فکری منسجم ارائه شده بود که تنها هدفش احیای هویت اسلامی و حفط عزت و کرامت انسانی در مقابل مستبدان و استعمارگران بوده است حقیقتی که هیچگاه ایدئولوگ نهضت آزادی نتوانست ابعاد واقعنگرانه این تفکر را درک کند و از آن با تعبیر فانتزی انقلابیون یاد میکرد./۹۱۸/ی۷۰۲/س
عیسی مولوی وردنجانی
منابع
[1] . مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صدور انقلاب از دیدگاه امام خمینی، 1384، تبیان آثار موضوعی دوره ششم، ص 2.
[2]. نهضت آزادي ايران، «جنگ و صلح»، ص 37.
[3]. مهدي بازرگان، انقلاب ايران در دو حرکت، تهران: ناشر مؤلف، 1363، ص 154 – 156.
[4] . وَ إِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ (و چون از حضور تو دور شود کارش فتنه و فساد در زمین است و بکوشد تا حاصل خلق به باد فنا دهد و نسل (بشر) را قطع کند؛ و خدا فساد را دوست ندارد.)، (بقره 205)
[5] . نهضت آزادي ايران، «پيام نهضت آزادي به رهبر انقلاب اسلامي ايران»، ص 2.
[6] . نهضت آزادي ايران، «پيام نهضت آزادي به رهبر انقلاب اسلامي ايران»، 5/6/1365، ص 16
[7]. نهضت آزادي ايران، سخنراني مهندس بازرگان به مناسبت پنجمين سالگرد انقلاب اسلامي ايران، اسفند 1362، ص 15
[8]. نهضت آزادي ايران، «جنگ و صلح»، ص 37.
[9] . مرتضی مطهری، 1377 ، نهضت های صدساله اخیر، تهران، انتشارات صدرا، ص 61.
[10] . بیانات مقام معظم رهبری،1/1/1390
[11] . Menashri, David. 1990, The Iranian Revolution and the Muslim World. England: West View Press. 1990 , 8.
[12] . بیانات مقام معظم رهبری، 24/5/1390
[13] . راشد الغنوشی، 1372، حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلامی، ترجمه هادی خسرو شاهی، تهران، موسسه اطلاعات، ص 65
[14] . ژیل کپل، 1382، پیامبر و فرعون، ترجمه حمید احمدی، تهران، انتشارات کیهان، ص 11.
[15] . جان. ال. اسپوزیتو، 1386:، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیر شانه چی ، تهران، انتشارات باز، ص 332.